معنی درس پرورده ی عشق.فارسی یازدهم
درسِ پرورده ی عشق
ا : وقتی آوازه ی عشقِ مجنون، همچون شهرت زیباییِ لیلی ،در دنیا پیچید.(بیت اوّل و دوّم موقوف المعانی)
2:هر روز بر شهرتِ او افزوده می گشت و در عشق و شیفتگی، کامل تر می سد.
3: بخت و اقبال ،به مجنون پشت کرد و پدرش از درمانِ او نا امید شد.
4: خویشان و نزدیکان همه سعی کردند که برای درمانِ او چاره ای بیندیشند.
5: وقتی درمانده شدنِ پدرش را دیدند برای چاره جویی به گفت و گو پرداختند.(به م پرداختند.)
6: پس از چاره جویی، همگی یک صدا گفتند: که این مشکل با زیارتِ کعبه ،حل می شود.
7: کعبه، حاجت و نیازِ همه ی مردم را بر آورده می کند و قبله گاهِ جهانیان است.(زمینیان و آسمانیان، قبله ای جز کعبه ، ندارند.)
8: هنگامی که زمانِ زیارت حج شد، پدرِمجنون دست به کار شد، شتری خرید و کجاوه ای آماده کرد.
(محمل: کجاوه، تختِ روان، مهد)
9: با کوششِ زیاد فرزندش را که برایش فوق العاده عزیز بود ، مثلِ ماهِ زیبارویی ، در کجاوه نهاد.
10: با سینه ای دردمند به سوی کعبه آمد و چون غلامِ حلقه به گوشی به کعبه متوسّل شد که فرزندش شفا پیدا کند. ( در قدیم ،غلامان ،حلقه ای در گوش داشتند،که نشانِ بردگی و مالکیّتِ صاحبشان بود.)
11: به پسرش گفت: این جا، مکانِ باارزشی است و جایِ بازیگوشی نیست. پس بکوش و دعا کن که درمانِ تو در اینجا میسّر است.
12 : دعا کن و از خدا بخواه وبگو: از این عشقِ افراطی و بی اندازه(از این کارِ بیهوده) رهایم کن.
13: بگو :خدایا، مرا موردِ لطف خودت قرار بده و از گرفتاری و بلایِ عشق، رهایی ده.
14:مجنون، وقتی حرف عشق راشنید،شروع به گریستن نمود. امّا زود، دوباره خندید.(در عشق،هم
اندوه است و هم سُرور)
15: همانندِ مارِ حلقه زده ای ،از جایش به سرعت پرید و حلقه ی درِ خانه ی خدا را گرفت.(به کعبه متوسّل شد)
16: در حالی که حلقه ی کعبه را گرفته بود، می گفت: خدایا، من امروز مثل حلقه یِ در خانه ات، مطیع و
فرمانبردارِ تو هستم.
17:به من می گویند:به درگاهِ تو دعاکنم که ازعشقم جدایم کنی(کاری کنی که دیگرعاشق نباشم) امّا راه وروشِ عاشقی ودوستی اینگونه نیست.
: چون وجودم از عشق آفریده شده است ، امیدوارم جز عشق، سرنوشتِ دیگری در انتظارم نباشد.
19: خدایا، به بزرگی و خدایی ات و به اوجِ تسلّطت بر موجودات، قَسَمت می دهم، (موقوف المعانی با بیتِ بعد)
20: که :مرا در عشق به مرتبه و سر انجامی برسانی ،که فقط ،عشق بماند. هرچند خودم، نیست و نابود شوم.
(مرجعِ ضمیرِ او:عشق می باشد.هر چند برخی آن را معشوق،یعنی:لیلی می دانند.)
21 : هرچند وجودم ازعشق ، سرشار است .امّــا مرا از قبل هم عاشقترکن.(بر عشقِ من،بیفزا)
22 :ازعمرِمن، هرچقدر باقـی مانده، بگیر و به عمرِ لیلی اضافه کن.
23: پدرِمجنون که آن سوتر، به سخنانِ او گوش می داد ،وقتی حرفهای او را شنید، ساکت شد و همه چیز را درک کرد.
24:پدر، فهمید که فرزندش دلداده و اسیرِ عشقِ لیلی است و این دردِ او درمان پذیر نیست.(مگر با رسیدنِ به لیلی.)
حسین حسین زاده بافرانی،سوم آذر 98.
معنی و نکات درس:باران محبّت.......فارسی پایه ی یازدهم...
ی ,عشق ,ای ,کعبه ,لیلی ,حلقه ,پرورده ی ,است و ,موقوف المعانی ,و از ,حلقه ی
درباره این سایت